خبرنامه تصحصح شده 11-12-84
در تعطیلات کریسمس، در یک بعداظهر سرد و زمستانی، پسر شش هفت ساله ای جلوی ویترین مغازه ای ایستاده بود. او کفش به پا نداشت و لباسهایش پاره بودند. زن جوانی از آنجا می گذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد، آرزو و اشتیاق را در چشمهای آبی او خواند. دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش کفش و یک دست لباس گرمکن خرید.
آنها بیرون آمدند و زن جوان به پسرک گفت:
حالا به خانه برگرد. امیدوارم که تعطیلات شاد و خوبی داشته باشی.
پسرک سرش را بالا آورد و نگاهی به او کرد و پرسید: خانم! شما خدا هستید؟
زن جوان لبخندی زد و گفت: نه پسرم. من فقط یکی از بندگان او هستم.
پسرک گفت: مطمئن بودم با او نسبتی دارید.
نکته یک پاراگرافی: در این دم عیدی و وقت نو شدن طبیعت و دلها، دوستان و هموطنان کم در آمد خود را از یاد نبرید!

ادامهی مطلب





هر چند ما در همان روزهای اول از طریق خبرنامه مطلب جامعی در زمینه آنفولانزای مرغی فرستادیم و آرشیو آنهم برای شما در خبرنامه موجود میباشد. ولی بد ندیدیم توضیحی کوتاه با منبعی موثق موثق! آنهم جهانی برای شما ذکر کنیم. شاید مجدداً به مرغ روی آوریم و قصابان از جیب های ملت بیخبر
ادامهی مطلب
--
----------------------------------------------------
Special Thanks
Support and Management Team
of
Www.Khaky.com Group
Contact: khaky.com@gmail.com
----------------------------------------------------
Note: Encoding Texts with
Unicode(UTF-8)
******************************************
0 Comments:
Post a Comment
<< Home